یک عالم کتاب و مجلهی عکاسی خواندهام، عمری دوربین گردن انداختهام و کلی نگاتیو سوزاندهام، تازه در چند تا از این جشنواره ها هم مقام آوردهام بعد با آدم اینطوری برخورد میکنند. واقعا که اینها قدر هنر را نمیدانند؛
دیگر میخواستی چه بشود، داشتم از مگسی که روی یک گل نشسته بود عکس ماکرو میگرفتم که یکی آمد و گفت: "آقا شما عکاس هستین؟" من با این دوربین، با این لنز به این بزرگی دارم عکاسی میکنم، بعد میآید و میگوید شما عکاس هستید، "پ ن پ، من چشمام ضعیفه به کمک این لنز اطرافم رو میبینم" والا.
نه بابا، کاش فقط همین بود؛ بعد بهش گفتم بله من عکاسم، بعد طرف خودش را مرتب کرد و دستی به لباسش کشید و با لهجهای مشهدی گفت: " بی زحمت یه عکس سه در چهار اِز مُو مِگرِن؟!"