راستش هرچه در کتاب فروشیها و سایتهای فروش کتاب گشتم، این کتاب را پیدا نکردم که نکردم. حتی در نمایشگاه بین المللی کتاب هم نبود. خلاصه در یک فرصت مناسب گردن نویسندهی اثر یعنی آقای مهدی نژاد را گرفتم و گفتم الّا و لابد باید یک جلد از کتابت را به من بدهی. (البته اگر آقای مهدی نژاد را از نزدیک دیده باشید و همین طور بنده را، پی میبرید که وقتی میگویم گردنش را گرفتم! کاملا مجاز به کار بردهام.)
خلاصه ایشان هم کتاب را داد و گفت ناشرش هنوز کتاب را توزیع نکرده است. و من افسوس خوردم که چرا این کتاب ارزشمند که دارای طنز موقعیتی فوق العاده است وضعش باید این باشد، آن وقت آدم کتابهایی در نمایشگاه کتاب میبینید که رویش نمیشود سرش را بالا بگیرد.
راستی این را هم داشته باشید که بنده یعنی حاجیتون! تنها کسی هستم روی زمین که این کتاب را دارد، البته غیر از آنهایی که دست انباردار است و البته به غیر از آنهایی که آقای مهدی نژاد احیاناً به این و آن هدیه داده است، ولی حسن کتاب من این است که خودم زحمت کشیدم و به زور به چنگش آورده ام، واقعا دلم برایتان میسوزد که حالا حالاها این کتاب به دستتان نمیرسد؛ البته شاید در این لحظه توزیع شده باشد، بعید نیست. فعلاً بد نیست اخبار رونمایی این کتاب را بخوانید.