|
فلسفه کارت هدیه |
لحظه تحویل سال است و همه ی خانواده به اتفاق پدربزرگ دور هم نشسته اند و منتظر تحویل سال. سال تحویل می شود و همه به هم تبریک می گویند. بعد از تبریک گفتن و روبوسی، همه به پدربزرگ نگاه می کنند و پدربزرگ هم که انگار از قبل آماده بود می گوید: حالا وقت عیدی دادن است. همه خوشحال که پدربزرگ به آنها می خواهد عیدی بدهد. - امسال عیدی ای می خوام بهتون بدم که با عیدی سال های قبل خیلی فرق داره، عیدی امسال خیلی بی نظیره همه دارند با هم پچ پچ می کنند و حدس می زنند که پدربزرگ چه عیدی ای می خواهد بدهد - یعنی چی می تونه باشه؟ - فکر کنم خیلی پول باشه؟ پدربزرگ جعبه ای بزرگ را می آورد و درش را باز می کند. چیزی شبیه کارت از جعبه بیرون می آورد و به تک تک اعضای خانواده می دهد. اعضای خانواده که خوشحالی شان تبدیل به تعجب شده بود یکی یکی می پرسند که: این چیه که پدر برزگ به ما هدیه داده؟!!! *** دوربین که روی صورت پدربزرگ کلوزآپ کرده است و کارت را هم در دستش و جلوی صورتش گرفته است می گوید: - این کارت هدیه بانک ... است، دیگه هیچ مشکلی نخواهید داشت با کارت هدیه بانک ... اعضای خانواده که انگار اکسیر وجود بهشان داده باشی و انگار که دیگر هیچ غمی ندارند می پرسند که: - حالا چه قدر پول توش هست؟ - بابا بزرگ یعنی از 20 هزار تومن بیشتر توش پوله؟ - ... - ... پدربزرگ که لبخندی عاقل اندر سفیه بر گوشه ی لب دارد و دوربین نیم رخ صورتش را نشان می دهد و اهل خانه هم فوکوس شده اند می گوید: - فرزندان من این کارت ها هیچ پولی توش نیست، در واقع این کارت ها هیچ ارزش مالی ای نداره، بلکه ارزش معنوی داره. شما می تونید با این کارت ها به حساب قرض الحسنه ی بانک ... پول بریزید و در این کار خیر سهیم باشید. همه اعضای خانواده به سبک تیم های فوتبالی کنار هم ایستاده اند و در حالی که یک کارت دست شان است همه با هم رو به دوربین می گویند، بانک ... پیشتاز در خدمت.
|
|
|
|