|
ملانصرالدین در صدا و سیما |
استاد معظم مهران رجبی و دوستان، در سیمای سوم، یک برنامه ی فاخر را بر بلندای آنتن مِلک آقا عزت اجرا کرده اند با نام دوفوریتی. از بد اتفاق این برنامه مصادف با ایام ا... انتخابات مجلس شده است و از بد اتفاق در هر برنامه یک نماینده ی مجلس را می آورند و پیرامون حواشی پیشه ی شریف نمایندگی به صحبت می نشینند. استاد و دوستان و صاحب مِلک، چون اصلا قصد تبلیغ نماینده ی خاصی را نداشته تصویر چهره ی نماینده ی مدعو را به مثل مجرمان و دختران فراری و معتادان کراکی و شیشه ای در حاله ای از شطرنج و بلور و دیگر ترفند های سیمایی برده تا کسی او را نشناسد و مخاطبان با شعور فقط به ما قال توجه کنند و نه من قال. استاد و دوستان و صاحب مِلک جهت اینکه مبادا خدای ناکرده و گوش شیطان کر این برنامه تبلیغاتی هرچند به سر سوزنی، به نفع نماینده ی خاصی شود علاوه بر سیمای نماینده که ذکر شد، صدای او را نیز در مواردی که قرینه به شناخته شدن آن نماینده دارد با ترفند های سمعی به بوق تبدیل کرده تا مبادا خدای ناکرده ... در ادامه بخشی از متن این برنامه را ضمیمه ی جریده پیش رو می نمایم: - مدرکتون چیه؟ - من دیپلم بوق دارم، لیسانس بوقم رو از دانشگاه بوق گرفتم، و دکترای بوق هم دارم (توضیح نگارنده اینکه: استاد مهران چهره اش از شنیدن مدرک دکترای نماینده ی مدعو مایل به تعجب زیاد شده بود تا به مخاطب بفهماند که مدرک بوق این نماینده چه قدر مهم است.) - خب شما کدوم شهر به دنیا اومدین؟ - من بوق به دنیا آمدم - از همون جا هم نماینده شدین؟ - بله - توی تهران که هستین کجا زندگی می کنن؟ - میدان بوق همچنان که بیننده ی با شعور پای این برنامه نشسته است در ادامه می بیند که دوربین برنامه به میان مردم شهرِ نماینده رفته و کاملا در لفافه می پرسد که میزان رضایت شما از نماینده ی بوق چیست؟ که در جواب تمام مصاحبه شوندگان در مورد نماینده ی مدعو کلمه بوق مشترک می باشد. تتمه: نگارنده هنوز هم که هنوز است در حیرت عظمی مانده و دهانش باز و آب دهان از گوشه لبش جاری است، البته نه به خاطر رویت روی ماه سیما، که از فرط تعجب که مگر بیننده ی با شعور بیماری کم بوقی داشته که باید این برنامه با این مهمان و با این گونه سوالات را ببیند؟ السابق وقتی مطلبی مهم نبود و بود و نبودش خللی به اصل مطلب وارد نمی نمود و حتی آوردنش زشت می نمود به مثل فحش و آوردن نام و ... دست اندرکاران سیما با تکنیک های سمعی آن را تبدیل به بوق می کردند؛ نگو که اهل بیت مِلک آقاعزت بعد از مدت ها بوق گذاری روی این موارد باورشان شده است که شاید بوق هم بتواند خود صدایی باشد خوش، که به گوش بیننده ی باشعور سیما و صدا دلنشین است؛ در قدیم الایام روزی ملا نصرالدین به صف نانوایی می رود و وقتی شلوغی صف را می بیند اندیشه ای می کند و حیله ای سوار، به حاضران در صف می گوید: در کوچه ی پائینی آش مجانی پخش می کنند، ملانصرالدین که این را می گوید همه ی جمعیت برای گرفتن آش مجانی می دوند و صف ها را خالی می کنند. ملانصرالدین که می بیند این همه جمعیت می دوند که آش رایگان نصیبشان شود با خود می گوید: نکند واقعا آش مجانی پخش می کنند، و لذا خود او هم می دود به سمت کوچه ی پایینی تا شاید آش مجانی گیرش بیاید. *** چند ماه بعد، دیگر آب از آسیاب انتخابات و مجلس و نمایندگی و تبلیغات افتاده است: شصت و ششمین همایش تجلیل از عوامل ساخت برنامه ی بوق پخش شده از شبکه ی بوق
|
|
|
|