نون بیار، کباب ببر؟ - پاورقی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تجربه های ذهن من تمامش در یک پاورقی است. من از این که در متن باشم نمی ترسم؛ اما گاهی باید سری هم به پاورقی زد؛ بعضی وقت ها حرف مهمی دارد؛ حرفی که جایش فقط در پاورقی است...
 حمید اسماعیل زاده
Pavaraqy.Parsiblog.Com
نون بیار، کباب ببر؟

یا: "نان بیاور کباب ببر" در پیچ تاریخ

هشدار:

هنگام خواندن این یادداشت رعایت موارد زیر ضروری است:

1. چشم هایتان را بسته و این یادداشت را بخوانید.

2. با صدای بلند بخوانید

3. گرانی هست، ولی نباید شورش رو درآورد، به قول یکی از دوستام طرف کارگره و با شیش تا بچه اش کلی پول یارانه گیرش می‌آد تازه کلی هم پس انداز می‌کنه

4. به هیچ یک از موارد بالا عمل نکنید

5. و اما اصل مطلب

کل تاریخ این مرز و بوم را که بگردید، هر چه دائره المعارف که هست بردارید و زیر و رو کنید، روح علامه‌تر از مرحوم دهخدا را هم که احضار کنید باز چیزی دستتان نمی‌آید که نمی‌آید. منظورم همین بازی (نان بیار و کباب ببر) است. اصلا به نظر ما نام این بازی هیچ ارتباطی با خود بازی که ندارد هیچ، تازه اسمش را هم تا به حال هیچ کس نفهمیده به چه معناست و از کجا آمده است.

الغرض ما به نتیجه‌ای شگرف و بس ژرف رسیده‌ایم که در هیچ یک از منابعی که در بالا ذکر کردیم یافت نمی‌شود. فی الواقع کشفی نموده‌ایم آن هم چه کشفی!

اصلا چه معنا دارد که ما بگوییم نان بیاور و کباب ببر! مگر خدای ناکرده مغز الاغ تناول کرده بودند که یک عدد نان دو قرانی را با یک سیخ، حالا در عبارت نیامده که چند سیخ، ما قدر متیقن را عرض می‌کنیم، بیایند نان دوقرانی را با یک سیخ کباب عوض کنند؟!

با عقل بگویی جور در نمی‌آید، با عرف بگویی سازگار نیست، به نظر ما که دست بیگانه در کار است. یعنی مدرک داریم ها، همین جوری عرض نمی‌کنیم. خودمان دستش را دیده‌ایم. حالا انگلیس بوده یا شوروی بوده یا ترکان عثمانی و یا شاید مغول ها، مهم نیست.

مهم آن است که این بی پدر و مادرها از سال ها قبل برنامه ریخته بودند که نقشه‌ی شوم خود را اجرا کنند و امروز هم در عصر حاضر به مقصدشان رسیده‌اند.

برای اینکه حرفم با مدرک باشد این هم مدرک؛ الآن اینی که دست من می بینید تابلویی ست که یک کبابی چند کوچه بالاتر سر در مغازه‌اش زده بود، چون گوشی‌ام دوربین ندارد نتوانستم عکس بگیرم خود مدرک را آوردم، تازه اینطوری دیگر نمی‌توانید بگویید که فتوشاپ است. بله می‌بینید دیگر، نوشته است نان بیاور، کباب ببر.

یک وقت فکر نکنید که منظور این عبارت این است که نان‌تان را بیاورید تا ما هم لایش کباب بگذاریم، واقعا ساده لوح‌اند کسانی که این تفکر را دارند، فی الواقع این تفکر هم کار بیگانه است، فکر کرده‌اند با این چیزها می‌توانند رد گم کنند و این کشور را به باد فنا بسپارند؛ این جایش را دیگر نخوانده بودند که کسی مثل بنده بیاید و دست‌شان را رو کند.

این بی پدر و مادرها برای فقیر کردن ما و محتاج نمودن ما به خودشان، از سال‌ها پیش با رخنه در فرهنگ ما این مطلب را به ما القا کردند که قیمت نان باید با کباب برابری کند. و گرنه این مسئولین ما که تقصیری ندارند، ما از کودکی یاد گرفتیم که نان را با کباب معامله کنیم حالا مسئولین هم مطالبات مردم را برآورده نموده‌اند. بعد هی بیایید بگویید این مسئولین فلانند و بهمانند؛

...

***

نوشته‌ی بالا بخشی از یک مقاله‌ی ناتمام از یک نویسنده‌ی گمنام است. در جرائد آمده است که نویسنده‌ی مذکور حین پاکنویس کردن مقاله‌اش به درخواست زنش می‌رود یک عدد نان بخرد. وی که در تاریخ 20 خرداد 1391 به قصد خرید یک عدد نان از منزل خارج شده هنوز برنگشته است و تا کنون هیچ خبری از او نیست.

در نسخه‌ی دست نویس مقاله‌ی مذکور در صفحه 48 در پایین صفحه سمت چپ با خودکار قرمز یادداشتی از ایشان به این شرح وجود دارد:

"درست است که به تحقیق یافتم این جمله ساخته و پرداخته‌ی دشمنان این مردم است، اما طرف دیگر قضیه هم خالی از وجه نمی‌باشد، یعنی شاید قرار بوده کباب و گوشت ارزان شود و برابری کند با قیمت نان و برخی برداشتی عکس از این جمله داشته‌اند. اما فی الواقع دست بیگانه در این قضیه کاملا مشهود است. این مطلب جای تامل دارد."

به درخواست خانواده‌ی آن مفقود تمام آثار وی در انجمن محققان و در بخش نوادر تازه کشف شده بایگانی می‌شود.

تمام

بایگانی می‌شود در چهارشنبه 3 شهریور 1398 ساعت 6:35 صبح.

 




      .......
 نظر
      .......
 نان
 کباب
..................................................................................................
 صفحه اصلی
 نمایه
یادداشت ها
نان و هسته
منشاء اختلافات ایران و آمریکا!
تفسیر شعر!
وسط کویر لوط!
رأیی که هیچ وقت گم نشد
آرامش یک رهبر
اگر نامزد ریاست جمهوری شدیم چگونه نطق کنیم!
چگونه گلیم خود را از آب بکشیم بیرون؟(2)
چگونه گلیم خود را از آب بکشیم بیرون؟
آخوندکُش!
[138] تمامی یادداشت ها
بایگانی
[به عنوان اولین [1
[چند می گیریم؟ [1
[فرعون [1
[حوشله [1
[ماه [1
[کلاس NA و ماه رمضان [1
[مُلکِ سلیمان [1
[فقط از سرِ درد [1
[شب سمور و لب تنور [1
[جایی که نباید باشیم [1
[چون کوه گران رفت [1
[اوضاع نابسامان [1
[آینه [1
[بشر های کشف نشده [1
[خواب [3
[مستند ظهور [1
[آبادی [1
[آمدن و نیامدن [1
[حسنی مونده و وبلاگش [1
[خواب آور [1
[پنجره سبز [1
[عینک دودی [2
[سقای آب و ادب [1
[آلبوم [1
[خورشت لوبیا [1
[خورشت لوبیا و فلسفه [1
[روغن موتورِ جهیزیه! [1
[اولین ایستگاه اتوبوس [1
[تا به تا [1
[باغ انگور [1
[آخرین جمعه سال [1
[خاطرات نوروز 90 [1
[پدر کشتگی صدا و سیما [1
[کی؟بلاگفا؟اصلا [1
[فلسفه کارت هدیه [1
[قیمت باد هوا [1
[دو دیوار [1
[آموزش ذکر به شکل دولتی [1
[رفتار های مصنوعی [1
[شخصیت [1
[کی راست میگه؟! [1
[الف قامت او دال [1
[حراج لباس زنانه [1
[هدیه صدا و سیما در روز پدر [1
[آرزوی های این زمانه [1
[سیب خراب [1
[بیوگرافی یک آدم [1
[یک اشتباه دوران دبستان! [1
[افطار کنار جعبه جادو [1
[من خودم شنیدم! [1
[چه خوشگل شده امروز! [1
[طرحی نو در انداختیم! [1
[نَگی نگفتی! [1
[قصه یک بیداری! [1
[خواهر خورشید [1
[کُلنگ و بی وفایی! [1
[جون آدمیزاد [1
[انتخابات و آلو خشک [1
[(پیام) به میزان کافی [1
[ملانصرالدین در صدا و سیما [1
[دیوانه [1
[(امام ما) خوش آمد [1
[آهن آب دیده! [1
[دائرة المعارف اصطلاحات انتخابات [1
[بساط تنهایی [1
[من ماهواره را دوست دارم! [1
[مبارکا باشه [1
[آن که عاشق نشود وقت بهار آدم نیست! [1
[فکر شیرین [1
[انصراف از دریافت یارانه و سوختگی موضعی! [1
[مدرک کِرم شناسی! [1
[درد در نواحی حساس! [1
[اخبار با لهجه ی افغانی! [1
[پدرم و پدر عشق! [1
[خر های پاره وقت! [1
[نون بیار، کباب ببر؟ [1
[مثلاً تبلیغ دین [1
[چاله های زندگی [1
[مثلاً تبلیغ دین (2) [1
[عذرخواهی از لولو! [1
[عکاسِ سه در چهار! [1
[سلیقه خدا [1
[الاغ و آدم ها! [1
[شرایط زمانه [1
[حشره های مسجدی! [1
[داغ ترین لطیفه ی ترکی! [1
[دست ها و پشت پرده! [1
[پاییز 91 [12
[زمستان 91 [15
[بهار 92 [11
دوستان
عاشق آسمونی
اقلیم احساس
فرزانگان امیدوار
لحظه های آبی(سروده های فضل ا...قاسمی)
عشقه
عروج
هم نفس
اتاق دلتنگی
استاد محمد رضا آتشین صدف
****شهرستان بجنورد****
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
ســ ا مـــ ع ســــ و م
رازهای موفقیت زندگی
برادران شهید هاشمی
خسوف
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
پشت جلد
این نجوای شبانه من است
حرفهای آسمانی
محب
آب و آتش (تقی دژاکام)
عکاس مسلمان
صل الله علی الباکین علی الحسین
نمک
دیفال
پیاده رو
پسر تهرونی
مجله فرهنگی هنری
حفاظ
خواندنی های ایران جهان
vasel
آسمان آبی
جزیره مجنون
یادداشتهای روزانه رضا سروری
سربازخونه
وبلاگ سرگرمی
پاورقی(فعلا)
دهاتی
آسمان (پوریا پدرام نیا)
بی تعارف
دونار
عمارگراف
یه مشت حرف حساب حرفای دل
روزهای فیلتر نشده یک دختر
بانوی آفتاب
من هیچم
به اتهام غزل(امیر احسان دولت آبادی)
داستان
رحیق مختوم
نشانی مگ/مجموعه فرهنگی بصائر
برگه ها