الاغی که تنش به تن آدم‌ها خورده است!

توضیح: شاید عبارت بالا طرح یا کاریکلماتور باشد، شاید هم عنوان یکی از  یادداشت‌ها یا داستان‌های نانوشته‌ام بشود.

سوال: مگه می‌شه؟!

دستبردی در تک مصرعی از شیخ اجل سعدی و کار فلک:

• "آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار"*
  آن که عاشق نشود وقت بهار آدم نیست

• "آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار"
  مادرم کاش که سعدی می خواند

• "آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار"
  مشکل این است که بابای طرف آدم نیست

• "آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار"
  چه بهار و چه زمستان و چه پاییز منم عاشق تو

• "آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار"
  نیست امید که آدم بشوی در هر حال

................................

* سعدی علیه الرحمه 

• بر خلاف دیگر آدمیان که چشم به این جهان می گشایند، او چشم بسته پا به این جهان گذاشت.
• هنوز مشخص نیست که آیا او در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده یا نه.
• دوران تحصیلات او با مشقت های فراوانی رو برو بوده است؛ چون هر روز که زنگ آخر مدرسه می شد حسابی کتک می خورد.
• در کودکی هیچ استعدادی در چشم هایش دیده نمی شد.
• کودکی اش را به بزرگی رساند و هنوز هم دارد بزرگ می شود و البته قانونی هم شده است.
• دو ساله که بود مادرش او را از شیر گرفت.
• در کودکی اش دچار شب ادراری بوده است.
• همیشه نفس هایش را شمرده و آرام می کشد، قدم هایش را بزرگ بر می دارد، سینه اش را سپر می کند و شانه ها را راست، و چند قدمی که می رود مثل همیشه دوباره آویزان می شود و یادش می آید که این گونه راه رفتن چه قدر سخت است.
• مراحل سخت زندگی را یکی یکی طی می کند تا به غول مرحله آخر برسد.