عریضهنویس داشت عریضهام را مینوشت، هر چه میگفتم او دو خط از من جلوتر بود، انگار از زندگی من خبر داشت؛ برگه را ازش گرفتم و پاره کردم،
این جور زندگی که من دارم را که همه دارند ...